خدای مهربووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو - خدای مهربون سحر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
 

 
   

خدای مهربووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو - خدای مهربون سحر
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:6
 

سیده سحر صانعی :: 83/11/17::  10:59 صبح

خدایا:
مرا به زایشگاه آغازینم که ییلاق  شبنم خیز  نگاه تو بود
باز گردان

نشسته اند  ملخ های  شک به برگ یقینم
ببین چه زرد مرا می جوند - سبز ترینم!
ببین چگونه ابر کرد خاطره هایی
که در یکایکشان-می شد آفتاب ببینم
شکستنی شده ام- اعتراف می کنم -اما
ز جنس شیشه ی  عمر توام -مزن به زمینم
برای پر زدن از تو - خوشا مرام عقابان
کبوترانه چرا باید از  تو دانه  بچینم؟
نمیرسند به هم دست اشتیاق من و تو
که تو همیشه همانی -که من همیشه همینم.

اگر زبال بلندت پری به من رسد
                           به ارتفاع تمنای عشق می بالم

   خدایا به اندازه تماتم نفس هام دوست دارم
                                  بازم سحر


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

10656

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
خدای مهربووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو - خدای مهربون سحر
::لوگوی دوستان::
::لینک دوستان::
::آوای آشنا::
::صدای خودم::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::طراح قالب::